واقعا راست ميگن وقتي كه ميگن هرچي سنگه مال پاي لنگه. خوب گفته حضرت حافظ در وصف حال ما:
 كوكب بخت مرا هيچ منجم نشناخت هر دم آيد غمي از نو به مبارك بادم
 ديروز صبح كه آقاي همسر رفت پاي كامپيوتر كه حسابشو چك كنه و مقداري پول رو به حساب من واريز كنه، فهميد كه اي دل غافل ، حدود 2000 يورو از پولش كم شده!!!!!
 ديگه نفهميديم كه چه جوري و با چه سرعتي خودمون رو به بانك رسونديم. نزديكاي بانك كه قلب من آنچنان مي زد كه احساس مي كردم مال خودم نيست. خلاصه خانم مهربون حسابمون رو چك كرد و زنگ زد يه جايي و يه سوالي كرد و اونا هم گفتن كه
اين پول به حساب لوفتهانزا ريخته شده ( يعني در واقع با اين پول از لوفتهانزا خريد شده).

خلاصه ما كلي آه و ناله كرديم كه ما از لوفتهانزا خريد نكرديم .... اصلا ما مال اين حرف ها نيستيم. ما وسعمون به بيشتر از ايران اير نمي رسه ، تازه اونم فقط سالي يكبار با تخفيف دانشجويي!!! 
بالاخره خانوم مهربون باور كرد كه اين پول رو ما خرج نكرديم، اونوقت يه فرم برامون پر كرد ، داد ما امضا كرديم و فرستادش شعبه مركزي براي پيگيري.
 والا با صبر و حوصله كه اروپايي ها دارن يا به عبارتي بهتر بگم با اين فس فسي كه اروپايي ها مي كنن ، نمي دونم چند ماه بايد درگير اين موضوع باشيم ؟؟؟؟
 آخه خدايا تو كه در مقام عدالت نشتي، واقعا آيا اين حق ما بود؟
 من كه خداييش هيچ وقت شاكي نبودم ، الانم نيستم ، يه جورايي هم دلم روشنه كه بالاخره اين پول احيا مي شه و لي آخه بعد از اون همه دردسري كه آقاي همسر براي پايان نامه اش كشيد و آخرشم نشد ، حكمت اين قضيه چيه؟
 ميگن :
گر ز حكمت ببندي دري، ز رحمت گشايي در ديگري
ابن درديگر كو؟ چرا ما پيداش نمي كنيم؟

برچسب‌ها: , ,