این روزها که عین برق و باد میگذرن عمر ما هستن. تند تند میرن و اصلا فکر نمیکنن یه کسایی مثل من منتظر یه سری اتفاقن و این روزها پیش خودشون میگن: ای بابا پس چرا اون اتفاقه نمیفته ۳ماه شد!!!
آره دیگه درست حدس زدین منظورم همون پرونده کاناداست که از ۷سپتامبر تا الان همینجور رو میز آفیسر مونده و آفیسر هم هنوز بررسیش نکرده و ما هم طبق قوانین مهاجرت اجازه هیچگونه اعتراضی رو نداریم و کلا اجازه هم داشتیم دستمون از دنیا کوتاهه و کاری از دستمون بر نمیاد. تا همین الانش بالای ۳.۵ماه گذشته و هیچ اتفاقی نیفتاده. با احتساب تعطیلات سال نو که معمولا از ۶ام ژانویه کارها رو روال عادی میفتن دقیقا میشه ۴ماه که ما منتظریم.
قاعده و قانون زندگی میگه که وقتی بیکاری و وقتی منتظری زمان برات خیلی دیر میگذره اما برای من برعکس شده. امسال که بیکارم و ایضا منتظر هم هستم روزها به صورت باد شب میشن!! ( در اینکه من آدم متفاوتی هستم اصلا شک نکنید )
در روزهای گذشته یه مهمون داشتم. یه مهمون خیلی خوب و دوست داشتنی. زیاد نیست که باهاش دوست شدم. از اولین آشنایی تا به امروز ۱سال بیشتر نمیگذره٬ اما به مرور احساس کردم که عقایدم خیلی بهش نزدیکه و هی با هم صمیمی تر شدیم.
دو هفته مسافر سوئد بود و از این ۲هفته٬ ۳روزش رو هم به من اختصاص داد و اومد شهر ما و با هم رفتیم گشت و گذار. به من که خیلی خوش گذشت. به اون رو نمیدونم :))
شانس این مهمونمون دقیقا از روزی که اومد سوئد اروپا دچار برف و سرما شد و خوب مسلما سوئد خیلی شدید تر. دقیقا از همون روز یه تیکه برف اومد و دمای هوا افت شدیدی داشت. البته یه خوبی داشتم اونم اینکه این دوستمون محکوم به دیدن آسمان همیشه خاکستری سوئد نبود مخصوصا تو شهر ما. از این ۳روزی که با هم بودیم ۲روزش شهر ما کاملا آفتابی بود و این خیلی خوب بود.
این عکس رو هم خودم از پارک نزدیک خونمون گرفتم. فقط حیف که یه مشکل کوچیک تو عکس هست که خوب از دست من کاری بر نمیومد (هر کی مشکل رو پیدا کرد جایزه میگیره )
تو همین برف و سرما تقریبا خیلی کشورهای اروپایی دچار مشکل شدن. اما خوشبختانه تو سوئد هیچ اختلالی در رفت و آمد نبود و استثنائا سود از این لحاظ خیلی خوبه.
روزهای آخر سال میلادی هم داره تموم میشه. من شخصا هیچ حس خاصی ندارم٬ اما امیدوارم سال نو میلادی برام حاوی یه سری اخبار خوب باشه. برای بقیه هم آرزو میکنم که اونا هم خبرای خوب داشته باشن و به دوستای مسیحی خودم هم کریسمس و سال نو رو تبریک میگم.
تو این مدت یه سری کتاب خوندم که دوست دارم در موردشون بنویسم. احتمالا به زودی دونه دونه در موردشون بنویسم.
دیدگاهها
ای بابا، همهی این حرفا به کنار من دو ساعته دارم دنبال مشکل تو اون عکس اول میگردم... نه که فکر کنی دنبال جایزهشم، نه به جان خودم، اما دوست دارم بدونم مشکلش چیه...
علاوه بر اینا یه سؤالم برام پیش اومد، خودت احتمالاً رفتی تو آب و عکس گرفتی؟! :)))
آفرین موسیو اشکال عکس همینه که من خودم تو آبم :))) جایزه ات رو هم آنسو میدم :دی
من فکر کردم اشکال عکس در اینه که وسط رودخونه و کنار اون درخت افتاده مقادیر آشغال و یه توری سیمی بزرگ هست که طبیعت عکس رو خراب میکنه!
کیمیاگر جان خوب شما درست فکر کردی. من با موسیو شوخی کردم. دقیقا مشکل همون چرخ خرید هست که افتاده وسط آب و صحنه رو از حالت طبیعی اش خارج کرده و متاسفانه من اینو وقتی رسیدم خونه دیدم وگرنه زاویه عکس رو عوض میکردم
امیدوارم که سال خیلی خوبی باشه واسه همه... واسه ممکلتمون واسه همه مون و واسه دنیا کلاً
خب ، پس منم درست حدس زده بودم مشکل عکس رو.
ایشالا همه چیز رو به راه میشه.
ارسال یک نظر