تا حالا شده براتون پیش بیاد که با یه نفر بخواین راجع به یه موضوعی بحث کنین ، یا مثلا بخواین یه چیزی رو به یه نفر بگین که محتواش اصلا قشنگ نیست. یعنی میظورم اینه که حرفی که میخواین بزنین یا حاوی یه پیام دردناکه یا شخصیت یه نفر رو میبره زیر سوال یا یه جورایی بیانگر یه حرکت ضد اخلاقیه.
اینجور مواقع معمولا هر دو طرف میدونن تو ذهن اون یکی چی میگذره. نگفته حرف همدیگه رو خوندن اما برای اینکه هم با شخصیت رفتار کنن هم از کلمات بهتری استفاده کنن و یا اینکه سعی کنن که طرف مقابل رو زیاد ناراحت نکنن، از یه سری کلمات زیبا و قشنگ به عنوان ویترین اون جمله استفاده میکنن.
یعنی یه جمله با کلمات زیبا در ظاهر اما با مفهوم نازیبا در باطن.
در این موارد من یکی میمیرم و زنده میشم تا بیام یه جمله رو به طرفم بگم. هی تو ذهنم دنبال کلمه میگردم. هی من و مون میکنم. یه وقتایی هم اخرش کم میارم و یه چیزی میگم که نباید بگم. کلا خیلی برام سخته.
کاش میشد حرفامون ظاهر و باطن یکسان داشته باشن. نه؟
البته من کلا از بچگی با جمله سازی مشکل داشتم
دیدگاهها
وا... در مورد خبر بد دادن که .... خیلی سخته
یا اینکه مثلا یکی در تخت بیمارستان و رو به موته و بخوای به اطرافیانش دلداری بدی
من که نمیتونم و گند میزنم و خودم اشکم در میاد و اوضاع بدتر میشه ...
من که حال میدم اگه خبر بد بخام(*)بدم.مسلا(*)فلانی مرد.البته طرف رو زود راحتش میکنم.اما گاهی خیلی از دوسام(*)منظور از حرفامو نمیفهمن یا شاید من بد بیان میکنم.اینطوری میشه که کدورت پیدا میشه.
من هم خیلی بدم می آد از این حالت ها... از این چی رو باید بگیم وچی رو نباید بگیم ها... چی رو بهتره چه جوری بگیم ها... خلاصه سخت ه بچگی خوبیش این بودکه می گفتی بی گدار و آخرش می گفتند عیب نداره بچه است! حالا اون کار رو هم نمیشه کرد
سلام
پست بنزین نذری خیلی عجیب بود.
چشم ها را باید شست تا بتوان فهمید یا دید که همین الان در ملاقات خدا هستیم.
نیازی نیست صبر کنیم تا بهشت و جهنم بیاد .
خب منم از بچگی با دیکته مشکل داشتم ، البته همه چیز با تمرین درست میشه البته...
خب اگه ظاهر و باطن حرفها یکی بود خیلی خوب بود ولی همیشه هم نمیشه مستقیم توی چشمهای طرف مقابل نگاه کرد و حرف رو زد ... لازمه گاهی
ارسال یک نظر