اوا؟ شما هنوز وايسادين اينجا منتظر من؟ خوب شد زود برگشتم ها.

حالا بفرماييد تو. دم در بده!

چند شبه كه اصلا خواب ندارم. همش خواب ميبينم كه دارم كِرسِر رو روي دياگرام ها جا به جا ميكنم و اناليز ميكنم و عدد ها رو تو جدول مينويسم.

امروز از صبج كه پاشدم حالم خراب بود. يه حس بدي داشتم. يه حس ناتواني. عجز يا خستگي يا يه چيزي تو همين مايه ها. يه چيزي راه گلومو بسته بود. يه چيزي اندازه توپ بسكتبال. نميدونم چرا ولي خلاصه حالم خراب بود ديگه اما مجبور بودم كه براي انجام اخرين ازمايشام برم موسسه تحقيقاتي سوئد پيش همون خانم ايراني كه هم ازمايشم رو انجام بدم هم اينكه بقيه دياگرام ها رو نشونش بدم. خلاصه بعد از اينكه ازمايش رو گذاشتم برا خودش انجام بشه رفتم يه مقداري سرچ كردم و بعد حدود ساعت 3 بود كه رفتم پيشش دياگرام ها و نتايج سرچ رو بگم كه گفت دياگرام هاي تو خيلي عجيبن. من اصلا ازشون سر در نميارم. بعد به من گفت كه چرا يكي از نمونه هاتو نمياري اينجا ازمايش كني؟ منم همون موقع گفتم اتفاقا اولين نمونه رو من همين جا ازمايش كردم تو كامپيوترت هست. خلاصه اورد و ديديم كه بله با اوني كه تو ازمايشگاه با اون دستگاهي كه خراب بود و بعد درستش كردن انجام دادم خيلي فرق دارن. همين طور كه خيره به دياگرام نگاه ميكردم بهم گفت كه بايد نمونه هاتو بياري اينجا ازمايش كني. منو بگين؟ رفتم تو كما. ديگه داشتم ميرفتم كه ملكوت رو زيارت كنم كه خانومه خودش منو از دو راهي بهست و جهنم برگردوند. وگرنه جدي جدي رفته بودم ها!

ديگه خودش قيافه منو كه ديد گفت نميخواد دوباره انجام بدي بيا از تو همين دياگرام ها با زور بدبختي هم كه شده عدد پيدا كنيم.

خدايي شما فكر كنين من تصميم داشتم دوشنبه سه شنبه يه نسخه از گزارشمو براي استادم بفرستم بعد يهو بهم بگن 8 تا نمونه رو كه هر كدو رو هم بايد 2 بار انجام بدي و هركدومش هم 2 ساعت وقت ميبره رو بيار دوباره ازمايش كن. خوب چه حالي ميشيد؟ تازه با اون بك گراند صبح من!!!! يعني خيلي خودمو نگه داشتم كه همون جا نزدم زير گريه.