ديروز رفتم بانك 200 دلاري رو كه دوستي جهت كاري برام فرستاده بود تبديل كنم ، بنا به دلايلي نميخواستم اين پول بره تو حسابم برا همين از صندوقدار خواستم كه بهم پول نقد بده. به پول اينجا 200 دلار معادل حدود 1600 كرون هست.

امروز كه داشتم كيفم رو مرتب ميكردم ديدم كه 1000 كرون پول زياد دارم. كلي تعجب كردم هي از اول شمردم و بررسي كردم . اخرش به اين نتيجه رسيدم كه بانك بهم 1000 كرون زياد پول داده. اولش گفتم بيخيال به اون 18000 كروني كه اشتباهي از حسابمون رفت، در!!!

ولي از اونجاييكه من يه ميم درستكار و با مرام هستم گفتم نخير يالا پاشو برو بانك ببين جريان اين پول چيه؟؟؟

والا ما درست زندگي ميكنيم وضعمون اين جوريه و 8مون گرو 9مونه. حالا اگه نخوايم درست زندگي كنيم ديگه چي ميشه!!!

ولي خدايي اون بيخيال بالا رو كه شوخي كردم. من به هيچ وجه اهل اين حرفا نيستم. خلاصه بدو بدو شال و كلاه كردم به سمت بانك (به همون سرعتي كه براي 18000 تا رفتيم) طوريكه يادم رفت اشغال ها ببرم بندازم تو شوتينگ!!!

رفتم بانك و ديدم صندوقدار ديروزيه نيست. به خانوم مهربوني كه جاش نشسته بود گفتم من فكر ميكنم ، مطمئن نيستم البته كه همكار شما به من پول زياد داده. ازم پرسيد چقدر؟ تا گفتم 1000 كرون يهو گل از گلش شكفت. زود يكي از همكاراشو صدا كرد كه بيا 1000 كرون پيدا شد. اونم رفت مافوقش رو اورد. كه يه اقاي جوان و جنتلمنگ بود.

اقاهه ازم پرسيد جريان چيه؟ منم دوباره توضيح دادم و گفت كه ما خيلي از شما متشكريم. از صبح تا حالا داريم دنبال اين 1000كرون ميگرديم. شما خيلي خوبين كه زود به ما خبر دادين و امدين گفتيم . ما جدا سپاسگزاريم و......

خلاصه كه اينقدر ذوق و هيجان و سپاس و تشكر از خودش در كرد كه من ديگه مونده بودم چي بگم. بعد ازش پرسيدم حالا مطمئني اين 1000 تا همون 1000تاييه كه تو دنبالشي؟ گفت كه ما شماره تلفن تو رو ميگيريم كه اگر اشتباه شده بود بهت خبر بديم.

بعد يه كاغذ اورد كه مشخصات منو بنويسه. تا شروع كردم كه شمارمو بگم. باز شروع كرد به تشكر و .... بعد از نوشتن شماره و... بلند شد از پشت باجه دستشو دراز كرد كه دست بده و باز تشكر كنه.

خلاصه اينكه به شدت از اينكار من خوشحال شد. كم مونده بود بياد منو بوس بارون و بغل بارون كنه. شانس اوردم به دست دادن رضايت داد.

اونجا بود كه به قول اقاي همسر بايد برميگشتم بهش ميگفتم. ببين اقا من ايرانيم. مرام دارم. من از همون كشوري اومدم كه تو و همكارات براي دوستاي من حساب باز نميكنين و براشون كارت شناسايي صادر نميكنين*!!! اما من با اين سوئدي هاي كپك زده فرق دارم. هرچند من اگه پول رو نميبردم اب از اب هم تكون نميخورد. چون من پول رو نقد گرفته بود و نرفته بود به حسابم كه بشه ردشو گرفت!!

همه جاي دنيا هم خوب داره هم بد. اما خدايي تعريف از خودم نباشه. اين چيزا از گلوم پايين نميره و اين ژنتيك خانواده مونه. چون پدر و مادرم هم مثل خودم هستن (بهتره بگم من مثل اونا هستم) و خوشبختم كه خانواده همسرم هم مثل ما هستن و اصلا اهل اين رند بازيا نيستن. كما اينكه ميبينيم اينجا هموطنان عزيز از نمونه هاي كالباس و پنيري كه تو فروشگاه براي تست قبل از خريد گذاشتن هم نميگذرن!!!

راستي شما بودين چيكار ميكردين؟

* اينجا 3 تا نهاد براي مردم كارت شناسايي صادر ميكنن. پست. بانك و اداره پليس. اين بانكي هم كه ما حساب داريم. اولش خوب بود. تا اينكه احساس كرد كه مشتري هاي ايرانيش دارن زياد ميشن. در عرض يه روز قانون رو عوض كرد و ديگه براي ايرانيها حساب باز نكرد!