والا ما یه بار رفتیم از فروشگاه اسپیریت تو شهرمون یه تاپ خریدیم و صندوقدار به ما پیشنهاد کرد که عضو کلوب بشیم، ما هم گفتیم باشه.
این شد که حالا هر از گاهی برامون یه سری كارت تخفیف میرستن که مثلا از فلان تاریخ تا فلان تاریخ با کارت کلوب روی هر شلوار جین ۱۰ یورو تخفیف میدیم. (این فقط مثال بود ها)

۲ هفته پیش هم برای سال نو باز یه کارت تخفیف فرستاده بودن که روز جمعه ۲ ژانویه (امروز) از ساعت ۸-۹ صبح تخفیف ویژه هست.

از اونجایی که مغازه‌ها اینجا زود تر از ۱۰ باز نمیکنن. من کلی کنجکاو شدم که یعنی‌ تو این ۱ ساعت چه خبر هست؟ برای همین علي رغم اینکه تو این تعطیلات هر روز ۱۱ صبح از خواب بیدار میشیم عزممو جزم کردم که برم و ببینم.
یعنی‌ هدف اصلی‌ من کسب تجربه بود که ببینم چه خبر هست.
از اونجایي هم که پیاده می‌خواستم برم و من بدون صبحانه نمیتونم از خونه برم بیرون، پس ناچار بودم ساعت ۶ از خواب بیدار شم، در حالیکه خورشید خانوم تازه ساعت ۸.۵ از خواب بیدار می‌شه. (خودتون پیدا کنید عمق عزم راسخ رو)
خلاصه با یکی‌ دیگه از بچه‌ها هماهنگ کردیم که ساعت ۷ به سمت اونجا راه بیفتیم.
خلاصه ما ۳ نفر شدیم و رفتیم، کمی‌ قبل از ۸ اونجا بودیم، خوشبختانه مغازه باز بود. ولی‌ سر جمع ۱۵ نفر هم تو مغازه نبودن. رفتیم دیدیم همون حراج عادی و معمولی‌ همیشگی‌ هست و هیچ نکتهٔ ویژه‌ای نداره. همون موقع رفتم از خانمي که دم در کارت‌های تخفیف رو میگرفت (آخه فقط کسایی که کارت داشتن میتونستن برن) پرسیدم که خانوم جون این چه فرقی‌ با بقیه حراجاتون داره که کله سحری مارو کشوندی اینجا؟ خودشو کشت تا به من به انگلیسی بفهمونه که جریان چیه، اخرشم نتونست، منتها منظورش این بود، ما به شما میگیم زودتر بیاین که تا وقتی‌ از همهٔ رنگ‌ها و همهٔ سایز‌ها موجود هست خرید کنین، وگرنه از ظهر به بعد ممکن سایز شما نباشه.
دوستم گفت طرف فکر کرده ما واقعا مشتری ویژه هستیم، این لباسا که بعد از ۵۰% حراج هم گرون هستن. و خدایی گرون بودن. (البته کلا لباس و کفش در سوئد گرون هست، بلکه در آلمان و اسپانیا کلی قیمت‌ها مناسب میباشند همی‌)

خلاصه کمی‌ دست از پا دراز تر اومدیم بیرون و رفتیم تو یه فروشگاه دیگه که دوستم از اون هم کارت تخفیف داشت. اونجا باز قیمت‌ها منطقی‌ تر بود و من اونجا برای آقای همسر و برادر جان هر کدوم یه لباس خریدم. بعدشم آقای همسر به من ملحق شد و باز کمی‌ مغاز‌ه ها رو گشتیم و یه چیزی هم برای پدرم خریدم.

کلا روز خرید مردونه بود. انگار که روز مرد بوده باشه.

ولی‌ اگه هیچی‌ هم نمیخریدم باز می ارزید. چون که هم صبح زود بیدار شدم نه ۱۱ صبح، هم رفتم بیرون و یه هوایی بهم خورد. هم ۴ تا مغازه دیدم، روحم شاد شد.