والا من نمیدونستم پاریس اینقدر طرفدار داره، وگرنه قبل از اینکه برم پاریس سفرنامشو مینوشتم.
به خدا قول میدم زودتر همشو بنویسم، که شما خوشحال و خوشحال تر بشین
از سفر اولمون تنها ۱ روزش مونده اونم یه روز کوتاه. سفر دوم هم تنها ۲ تا جا بیشتر رفتیم، پس جز این پست که میخونین فقط یه پاریس ه دیگه مینویسم و پاریس تمام.

کلیسای نوتردام رو که همه میدونين جریانشو دیگه، کتابشم که احتمالا همه خوندين، حتا منم خوندم چه برسه به شما.
روزی که ما رفتیم کلیسا  خوشبختانه خیلی‌ خلوت بود، ما هم با خیال راحت برا خودمون توش گشت و گذار کردیم، منتها عكسبرداری و فیلم برداری ممنوع بود، البته جز من و آقای همسر که کلا انسان‌های متشخصی هستیم بقیه عکس میگرفتن.
نمیدونم تا حالا تو این کلیسا بزرگ‌ها رو دیدین یا نه (منظورم از بزرگی‌ معروفیتشونه) هر طرف کلیسا رو که نگاه کنین قبره، یعنی‌ هرچی‌ کشیش و اسقف مرده گذاشتن تو تابوت و گذاشتن یه گوشه از کلیسا!‌ای بابا، خوب بردارید این مرده هاتونو، من نمیدونم اینا چرا این مدلین، تازه بعضی‌ کلیسا‌ها هستن که یه زیر زمین دارن به مثال قبرستون، منتها قبراش بیرونه دیگه (یعنی‌ قبر نیست ، همه تابوته) از اون مدل کلیسا‌ها هم رفتم،تو آلمان، حتما عكساشو براتون میزارم.

آخرین جای دیدنی سفر اولمون سالن اپرا پاریس بود که خوب خیلی‌ معروفه منتها من از دیدنش اصلا راضی‌ نیستم، برای اینکه همه جاش بسته بود، تنها میشد سالن اصلی‌ رو دید، و اصلا مزه نداد. منتها اینو بگم که بسیار شبیه تالار وحدت بود. البته خوب بهتره بگم تالار وحدت بسیار شبیه به اونجا هست. همه جا و همه چیز هم قرمز، خوب واضحه دیگه، مخمل قرمز از قدیم  الایام پارچه سلطنتی بوده، اینجا هم همه چیزش قرمز بود و مخمل. یه پله هايی هم وسط ورودی اصلی‌ داشت که خدايي زیبا بودن، یعنی‌ هم از لحاظ طراحی زیبا بود هم سنگش زیبا بود، خوب مثلا که اشراف و نجیب زاده‌ها میرفتن اونجا دیگه، من که  نمیرفتم. خیلی‌ زیبا بود خیلی‌ زیبا بود. چیکار کنم، من عاشق جلو‌های سلطنتی و تجملی‌ام دیگه.

حالا براتون بگم از یه سوتی خیلی‌ زیبا.
عرض شود که خط ۱ مترو پاریس که اصلی‌‌ترین خط هست از مرکز شهر و جاهای دیدنی‌ و قدیمی‌ رد می‌شه. یکی‌ از ایستگاه‌ها یه جایی‌ بود به اسم Hôtel de Ville. که البته خونده می‌شه اُتِل دِ ویل. اولین روزی که رسیدیم رفتیم سریع یه کتاب خریدیم که جاهای دیدنی‌ رو از روش پیدا کنیم. یکی‌ از جاهايی که مطرح شده بود همین اتل د ویل بود. ما هم فکر کردیم لابد این یه هتل خیلی‌ قدیمی‌ و زیبا هست که باید بریم ببینیمش.
روز آخری دیدیم این هتل نزدیک نوتردام هست، پس می‌شه رفت دیدش. خیلی‌ شیک و با کلاس رفتیم اونجا. دیدیم به به عجب ساختمون زیبايی، چه اتاق‌های خوشگلی‌ داره (آخه پرده‌ها همه کنار بود) چه ادم‌های شیک و پیکی ميرن توش لابد اطاقاش خیلی‌ گرونه. حتما بریم توشو ببینیم. یه آقايی دم در به عنوان نگهبان ایستاده بود، منم خیلی‌ شیک و قشنگ رفتم به انگلیسی‌ بهش گفتم می‌شه ما توی هتل رو ببینیم؟ اونم گفت نه!!! اومدم به آقای همسر گفتم غلط نکنم اینقدر کلاس این هتل بالاست که هرکسی رو راه نمیدن، ببین هرکی‌ میره تو دفتر دستک با خودش داره، لابد شرکت‌های آنچنانی‌ اینجا رو برای کارمنداشون که میان ماموریت رزرو می‌کنن، جای من و تو نیست بیا بریم.

فرداش رفتیم لیون (خونه دختر عموم اونجاست) دیدیم که چه جالب اونجا هم اتل د ویل داره، منم در نهایت سادگی‌ و کودکی گفتم چه باحاله، اینجا هم اتل د ویل هست. که دخترا عموم فرمودن، اینجا (در فرانسه) به ساختمون شهرداری میگن اتل د ویل. ما رو بگی‌، تازه فهمیدیم که بابا جون اونجا که رفتیم که هتل نبود، شهرداری بوده و بعدا فهمیدیم که تو اروپا شهرداری‌ها همیشه هم خیلی‌ مهمن، هم اینکه ساختمونشون جز جازبه های توریستی محسوب می‌شه (البته فقط از بیرون) چون تو برلین هم دقیقا یه روز علاف شدیم که بریم یه ساختمونی رو ببینیم که بعدا فهمیدیم شهرداری ه و خوب ورود ممنوع!!!

عكس ها (همه از اينترنت) در ادامه مطلب


والا من نمیدونستم پاریس اینقدر طرفدار داره، وگرنه قبل از اینکه برم پاریس سفرنامشو مینوشتم.
به خدا قول میدم زودتر همشو بنویسم، که شما خوشحال و خوشحال تر بشین
از سفر اولمون تنها ۱ روزش مونده اونم یه روز کوتاه. سفر دوم هم تنها ۲ تا
جا بیشتر رفتیم، پس جز این پست که میخونین فقط یه پاریس ه دیگه مینویسم و
پاریس تمام.

کلیسای نوتردام رو که همه میدونين جریانشو دیگه، کتابشم که احتمالا همه خوندين، حتا منم خوندم چه برسه به شما.
روزی که ما رفتیم کلیسا  خوشبختانه خیلی‌ خلوت بود، ما هم با خیال راحت
برا خودمون توش گشت و گذار کردیم، منتها عكسبرداری و فیلم برداری ممنوع
بود، البته جز من و آقای همسر که کلا انسان‌های متشخصی هستیم بقیه عکس
میگرفتن.
نمیدونم تا حالا تو این کلیسا بزرگ‌ها رو دیدین یا نه (منظورم از بزرگی‌
معروفیتشونه) هر طرف کلیسا رو که نگاه کنین قبره، یعنی‌ هرچی‌ کشیش و اسقف
مرده گذاشتن تو تابوت و گذاشتن یه گوشه از کلیسا!‌ای بابا، خوب بردارید
این مرده هاتونو، من نمیدونم اینا چرا این مدلین، تازه بعضی‌ کلیسا‌ها
هستن که یه زیر زمین دارن به مثال قبرستون، منتها قبراش بیرونه دیگه
(یعنی‌ قبر نیست ، همه تابوته) از اون مدل کلیسا‌ها هم رفتم،تو آلمان،
حتما عكساشو براتون میزارم.

آخرین جای دیدنی سفر اولمون سالن اپرا پاریس بود که خوب خیلی‌ معروفه
منتها من از دیدنش اصلا راضی‌ نیستم، برای اینکه همه جاش بسته بود، تنها
میشد سالن اصلی‌ رو دید، و اصلا مزه نداد. منتها اینو بگم که بسیار شبیه
تالار وحدت بود. البته خوب بهتره بگم تالار وحدت بسیار شبیه به اونجا هست.
همه جا و همه چیز هم قرمز، خوب واضحه دیگه، مخمل قرمز از قدیم  الایام
پارچه سلطنتی بوده، اینجا هم همه چیزش قرمز بود و مخمل. یه پله هايی هم
وسط ورودی اصلی‌ داشت که خدايي زیبا بودن، یعنی‌ هم از لحاظ طراحی زیبا
بود هم سنگش زیبا بود، خوب مثلا که اشراف و نجیب زاده‌ها میرفتن اونجا
دیگه، من که  نمیرفتم. خیلی‌ زیبا بود خیلی‌ زیبا بود. چیکار کنم، من عاشق
جلو‌های سلطنتی و تجملی‌ام دیگه.

حالا براتون بگم از یه سوتی خیلی‌ زیبا.
عرض شود که خط ۱ مترو پاریس که اصلی‌‌ترین خط هست از مرکز شهر و جاهای
دیدنی‌ و قدیمی‌ رد می‌شه. یکی‌ از ایستگاه‌ها یه جایی‌ بود به اسم Hôtel de Ville.
که البته خونده می‌شه اُتِل دِ ویل. اولین روزی که رسیدیم رفتیم سریع یه
کتاب خریدیم که جاهای دیدنی‌ رو از روش پیدا کنیم. یکی‌ از جاهايی که مطرح
شده بود همین اتل د ویل بود. ما هم فکر کردیم لابد این یه هتل خیلی‌
قدیمی‌ و زیبا هست که باید بریم ببینیمش.
روز آخری دیدیم این هتل نزدیک نوتردام هست، پس می‌شه رفت دیدش. خیلی‌ شیک
و با کلاس رفتیم اونجا. دیدیم به به عجب ساختمون زیبايی، چه اتاق‌های
خوشگلی‌ داره (آخه پرده‌ها همه کنار بود) چه ادم‌های شیک و پیکی ميرن توش
لابد اطاقاش خیلی‌ گرونه. حتما بریم توشو ببینیم. یه آقايی دم در به عنوان
نگهبان ایستاده بود، منم خیلی‌ شیک و قشنگ رفتم به انگلیسی‌ بهش گفتم
می‌شه ما توی هتل رو ببینیم؟ اونم گفت نه!!! اومدم به آقای همسر گفتم غلط
نکنم اینقدر کلاس این هتل بالاست که هرکسی رو راه نمیدن، ببین هرکی‌ میره
تو دفتر دستک با خودش داره، لابد شرکت‌های آنچنانی‌ اینجا رو برای
کارمنداشون که میان ماموریت رزرو می‌کنن، جای من و تو نیست بیا بریم.

فرداش رفتیم لیون (خونه دختر عموم اونجاست) دیدیم که چه جالب اونجا هم اتل
د ویل داره، منم در نهایت سادگی‌ و کودکی گفتم چه باحاله، اینجا هم اتل د
ویل هست. که دخترا عموم فرمودن، اینجا (در فرانسه) به ساختمون شهرداری
میگن اتل د ویل. ما رو بگی‌، تازه فهمیدیم که بابا جون اونجا که رفتیم که
هتل نبود، شهرداری بوده و بعدا فهمیدیم که تو اروپا شهرداری‌ها همیشه هم
خیلی‌ مهمن، هم اینکه ساختمونشون جز جازبه های توریستی محسوب می‌شه (البته
فقط از بیرون) چون تو برلین هم دقیقا یه روز علاف شدیم که بریم یه
ساختمونی رو ببینیم که بعدا فهمیدیم شهرداری ه و خوب ورود ممنوع!!!










اتل د ويل (شهرداري)






















كليساي نوتردام








اپراي پاريس