اعتیاد از هر نوعیش بده.

من تازه فهمیدم که چقدر معتاد بودم ( البته قبلا هم میدونستم ها، اما الان بیشتر)

من به ساعت مچي خیلی‌ وابسته هستم، در تمام مواقع ساعت به دست من بسته است، مگر در حمام یا استخر.
حتي موقع خواب هم ساعتم رو در نمیارم. اصلا اگه صبح از خواب پا میشم و به ساعتم نگاه نکنم که اون روز روز نمی‌شه.
حالا چند روزیه که ساعتم دیگه منو دوست نداره. صدای تیک تیکش میاد اما عقربه‌ها نمیچرخن.
من بدون ساعت فلجم. من بدون ساعت مچی زمان رو از دست میدم، و نمیفهمم کی‌ گذشت؟ من بدون ساعت مچی دیوونه میشم، چون هی‌ دستمو نگاه می‌کنم و جای خالیشو میبینم. من بدون ساعت مچی حتي دست چپ و راستمو گم می‌کنم.*

بدبختی اینه که من هر ساعتی رو هم نمیتونم دستم ببندم، آخه من به نیکل حساسیت دارم** پس مجبورم تنها ساعتی بخرم که مطمئن باشم که توش نیکل نداره. و همچین ساعتی‌ قطعا نمیتونه ارزون باشه که من عجالتا برم یکیشو بخرم. پس من چیکار کنم آخه؟
من به ساعت مچی معتادم. من بلد نیستم از رو ساعت دیواری یا ساعت رو میزی زمان رو بخونم.


*من یه مدت ساعتمو میبستم دست راستم، و جدا تو اون روزها دست چپ و راستم رو قاطی‌ کرده بودم، اتفاقا همون روز‌ها بود که آموزش رانندگی‌ میرفتم و معلمم دیگه جدا از دست من کلافه بود

**حساسیت به نیکل بد دردیه. خیلی‌‌ها هم بهش گرفتارن. کسايی که مثل من هستن، نمی‌تونن از زیور الات بدلی استفاده کنن، مگر اینکه از جنس تیتانیوم باشه یا نوعی از استیل که توش نیکل نداره. کسايی مثل من اگه خدای نکرده دست و پاشون بشکنه نمی‌تونن از پروتز استفاده کنن چون علي رغم اینکه ما بهش میگیم پلاتین، اما جنسشون از نیکل هست. خدایا شکرت که من تا حالا جايي از بدنم نشکسته. شکر شکر

من يه معتادم. به دادم برسيد