یکی‌ از دوستانم قبلا از ماجراهایی که با هلندی‌ها داشته نوشته بود، حالا من می‌خوام از این ور دنیا از ماجراهایی که با ایرانی‌‌های اینجا داشتم بنویسم.
اینم اضافه کنم، که اینجا پر از ایرانی‌ هست. یعنی‌ ۵۰% دانشجوهای دکترا، ۹۰% دانشجوهای فوق و ۴۰%دانشجوهای لیسانس ایرانی‌ هستن.


1-پارسال همین موقع ها، یکم زودتر، آقای همسر می‌خواست امتحان آیلتس بده. ما بین کلاسا یکی‌ از هموطنا رو میبینه.
همسر: آقا این امتحانش چه جوریاست؟
هموطن: خیلی‌ اسون از تافل به مراتب اسون تره. فقط حواست باشه که رایتینگشو نباید با مداد بنویسی‌ ها.shame on you باید با خودکار بنویسی‌، خودکار آبی!!!! اگه با مداد بنویسی‌ ازت نمره کم می‌شه.
همسر: خوب اگه اشتباه نوشتم چی‌؟
هموطن: باید حواستو جمع کنی‌ دیگه، اگرم یه چیزی رو اشتباه نوشتی، خط خطی‌ نکنی‌ ها، یه خط ظریف و باریک روش بکش چون باید بدونن تو قبلش چه کلمه یی نوشته بودی، وگرنه نمره کم می‌کنه!!!!
آقای همسر اومد برای من تعریف کرد، منم تعجب شدم و به فکر فرو رفتم سوالکه آخه مگه می‌شه؟
بعد از ۲ ماه فهمیدیم که این آقای هموطن اصلا تا حالا تو عمرش امتحان آیلتس نداده.

2-ما یه مدتی‌ دنبالش بودیم که خونمونو با یه خونه کوچک تر عوض کنیم. دوتا‌ دیگه از دوستامون هم که اتفاقا اونا هم مثل ما زوج هستن، میخواستن همینکارو بکنن. قرار شد اگه ما یه خونه کوچک پیدا کردیم، اونا بیان جای ما. برای همین چند بار من و اون خانوم هموطن با هم رفتیم دفتر اون شرکتی که ما ازش خونه اجاره کردیم تا ببینیم مورد مناسبی برای ما دارن یا نه. این مکالمه بار آخر اتفاق افتاده
هموطن: ببین میم جون من می‌خوام که اگه خونه شما رو به من نداد به اسم "ا" اجاره کنم
من: "ا" ؟؟؟؟تعجبتعجب
هموطن: آره، آخه داره میاد اینجا که درس بخونه.یول
من: ( در حالیکه یه عالم علامت سوال بالای سرم سبز شدهسوال) راست میگی‌؟ ا؟ چی‌ بخونه؟
هموطن: رشتهٔ "ت"* ، از این رشته‌هایی‌ نیست که ایرانی‌‌ها می‌رن ميخونن ها shame on you
من: تعجب(تو دلم) حالا من افغاني ولي ببخشین شما که خواهر "ا" هستی مثلا کجایی هستی؟نگران
بعدا فهمیدیم اگه ایرانی‌‌ها نمیرن "ت" بخونن، چون این رشته توسط پاکستانی‌‌ها اشغال شده!

3-سر کلاس نشستیم، استاد محترم داره شروع می‌کنه به درس دادن، یهو میبینم که ۳تا شیر مثلثی کوچک** میفته تو کیفم.
من: اینا چیه؟
هموطن: شیرن
من: خوب می‌خوام چیکار؟سوال
هموطن: بخور
من: (تو دلم) آخه این ۶۰ سی‌ سی‌ شیر کجای دل منو میگیره که تو میری از روی ترولی قهوه بر میداری؟ آخه چرا اینکارا رو می‌کنین؟ چرا آبرو برای ما نمیذارین؟

4-سر کلاس، وقتی‌ استاد رنگ تفریح (برک) میده، یه ظرف کوچک پلاستیکی‌ از تو
کیفم در میارم که توش هله هوله ریختم و قراره که نهارم باشه. کنارم هم یکی‌
از هموطنان عزیز نشسته.
هموطن: (بدون هیچ مقدمه) این ظرفا خیلی‌ گرونن! از اینجا خریدی یا از ایران آوردی؟
من: تعجب(تودلم) یعنی‌ به من نمیاد که ظرف گرون داشته باشم؟ناراحت در حالیکه این ظرف اصلا گرون نیست! آخه آدم اینقدر ندید بدید؟

5-صبح زود تازه سوار اتوبوس شدیم که بریم دانشگاه، همون هموطن بالايی هم تو اتوبوس کنار من ایستاده***
هموطن: آخر هفته از هوای خوب لذت بردین؟
من: آره هوا خیلی‌ خوب بود
هموطن: کجا رفتین؟
من: هیچ جا خونه بودیم
هموطن: یعنی‌ هیچ‌ خبری نداری که الان تعریف کنی‌؟
من: نه
هموطن: پس تو دیروز تو چت گفتی‌ که کار داری و وقت نداری، الان میگی‌ خبری نبود
من: خوب كارای خورده ریز و عقب مونده زیاد داشتم
هموطن: نکنه چرت و پرتای وبلاگ سامان**** رو هم تو مینویسی؟
من: عصبانی(تو دلم) خوب اگه دوست نداری نخون عزیزم، مگه مجبورت کردن؟shame on you


از این به بعد دیگه دیالوگ نیست.

سر کلاس نشستیم، یه دختر ایرانی‌ سمت راستم، یکی‌ دیگه هم سمت چپم هست، کلاس کلی خسته کنندستخمیازه. من و نفر سمت راستی‌ داریم راجع به مسائل خودمون حرف می‌زنیم. نفر سمت چپی‌ هی‌ از من میپرسه که اون یکی‌ چی‌ گفت؟ خوب آخه دختر جان، چیزی که مربوط به شما باشه نگفت، مربوط به مسائل خودمون هست. تا اینکه حوصله خانوم سمت چپی‌ سر میره و به صورت خود جوش شروع می‌کنه جیبای کیف منو میگرده، در این لحظه من اینجوریمتعجبتعجبتعجب

هموطن محترم میاد دم خونمون ( این همون امتحان آیلتسی هست) میگه که اچار پیچ گوشتی دارین؟ منم اون چیزایی‌ که داشتیم رو بهش دادم. وقتی‌ برام پس آورد، گفتم که کارت راه افتاد؟ گفت آره یه دوچرخه بود گویا صاحب نداشت، زینشو باز کردیم گذاشتیم رو دوچرخه خودمون. و من باز به فکر فرو میرم، سوالاز خلقت ایرانی‌ ها!

از این دست مسائل کم نیست، که زیاد هم هست، خیلی‌ زیاد. و ما اینجا هی‌ میبینیم و هی‌ در خود میریزیم و کسی‌ هم جز شما نیست که براش بگیم.

* جهت ناشناس موندن از حرف اول هر كلمه استفاده شده

** اين شير ها براي ريختن تو قهوه است و اينقدر كوچكن كه يدونش هم براي قهوه كمه

*** اينجا هم اگه شلوغ بشه ما تو اتوبوس مي ايستيم. باور كنيين

**** آقاي همسر هستن قلب