والا هم اينكه دلم نيومد دوست داران بارون رو بي خبر بذارم هم اينكه گفتم دردمو با شما تقسيم كنم.
الان كه دارم اينو مينويسم. باران سيل اسا در حال بارش هست. هر قطره اش قد يه گردو هست. باور كنيد راست ميگم! به زودي طعمه سيل ميشيم.

من اون موقع هم كه ايران بودم از اب و هوا شانس نيوردم اينجا هم همينطور!ناراحت
هميشه جمعه ها كه نمي رفتم دانشگاه، هوا علي و توپ و افتابي بوداون وقت وسط هفته كه محكوم بوديم بريم دانشگاه هوا سرد و باروني ميشد. البته تا ايران بودم بارون رو دوست داشتم و هميشه عاشق خيس شدن زير بارون بودم و با چتر ميونه اي نداشتم.

اينجا هم با چتر ميونه اي ندارم ها ولي ديگه با بارون و خيس شدن حال نمي كنم. اخه شما نمي دونين كه چقدر بارون مياد كه!!! اونم چي، همراه با بادهايي كه در تمام جهات در حال وزش هستن. يعني ديگه به خدا قطره هاي بارون هم گيج ميشن ،نمي دونم به چه جهتي بايد بيان پايين!

حالا اينجا هم آخر هفته ها كه ما تو خونه ايم هوا صافه. همچين كه روز هاي كاري شروع ميشن بارون ها هم شروع ميشن!!!! با اين وضعيت هم من 4 روز اينده رو حتما حتما بايد از خونه برم بيرون. اخه ما پياده ميريم دانشگاه گریه


اينم يه عكس كه بتونه وضعيت رو توصيف كنه، البته الان اينجا درخت ها همه لخت و بدون برگ هستن. البته خودم هم عكس گرفتم ولي بارون توش پيدا نيست





اينم عكس خودم كه وضعيت درخت ها رو ببينين

2ساعت بعد نوشت: هوا كاملا صاف شد و براي چند دقيقه هم خورشيد خودنمايي كرد. راست ميگن كه به هواي اينجا نمي شه اعتماد كرد