امروز یه کار خیلی فوری با استادم داشتم، دیدم که شاید نتونم با ای میل به موقع جواب بگیرم، برای همین تصمیم گرفتم که بهش تلفن کنم. سریع رفتم تو سایت دانشگاه اسمشو آوردم و رفتم توی صفحه مخصوص خودش و اولین شمارهای که به چشمم اومد رو گرفتم. یهو صدای یه خانمی از اونور خط اومد که گفت: آنا... (یعنی آنا هستم بفرمایید، که ۲ کلمهٔ آخر به قرینهٔ معنوی حذف شده بود!!) از اونجایی که استاد من یه آقای گنده تو مایههای خرس هست (که البته ما بهش لقب خرس مهربون رو دادیم، آخه خیلی مهربونه) و صدای کلفتی هم داره، من اینجوری




تلفن رو که قطع کردم دیدم این استاد بنده خدای من هر چی شماره تلفن تو زندگیش داشته تو سایت گذاشته.
اینجا ۲ نکته قابل ذکر هست!
۱- اینجا صاحب تلفن تا گوشی رو برمیداره، اسمشو میگه که طرف بدونه با کی داره حرف میزنه، اون وقت تو ایران یکی که به خونمون زنگ میزنه و با کسی کار داره که خونه نیست، بکشیش خودشو معرفی نمیکنه، هي ميگي ببخشين شما؟ هی میگه من دوستشم!! یا اینکه خودم دوباره زنگ میزنم (بعضا میرن و دیگه هم زنگ نمیزنن). به قول بابام، خوب معلومه که دوستشی، اگه دشمنش بودی که زنگ نمیزدی. من نمیدونم چرا بعضیا این مدلین، خوب اگه خودتو معرفی کنی چی میشه مثلا؟ من که معمولا خودمو معرفی میکنم.
۲- تو ایران داشتن شماره موبایل استاد یه چیز خیلی سخت و دست نیافتنی بود، چه برسه به تلفن خونه!!! اونوقت این بنده خدا همه رو تو سایت دانشگاه گذاشته! تازه اي دی اسکایپشم گذاشته که اگه لازم شد باهاش چت کنیم. از اینکه هم زنگ بزنیم خونشون اصلا ناراحت نمیشن.
اینجاست که تفاوتهای فرهنگی خود نمايی میکنن. (من نمیگم که اینا خوبن یا بدن ها!!! من میگم ما با اینا فرق داریم) البته استاد من که خیلی خوبه، من به شدت دوستش میدارم. البته اینم بگم که فنلاندی هست که اینقدر خوبه ها! اگه سوئدی بود. بعید میدونم اینقدر دوست داشتنی میشد.
دیدگاهها
خب در مورده اولی من بستگی به طرف داره . بعضی وقتا ممکنه اشتبا گرفته باشم و اگه اسممو بگم و بعد تلفنمم که معلومه دیگه هیچی . اینجا به خاطر محدودیتا زیادی که هست یه چیزا الکیو بی خودیم ممکنه برا آدم دردسر درس کنه . در مورده دومیم خب حتما اونجا جا افتاده مزاحم تلفنی نباشن اما اینجا من به استاد حق می دم
سلام آره ایرانی ها زیاد دوست ندارن معرفی بشن کلا...
تو دانشگاه منم شماره موبایل همه ی استادامو داشتم اما شماره ی خونشونو نه!
آره بابا تو ایران همه می خواستند کلی مخفی و امنتیتی باشند! اون موقع که شماره نمی افتاد و اینها یکی زنگ می زد خونه آدم تازه خودشم معرفی می کرد کلی به ماها سفارش می شد که تا نشناختید خودتون طرف رو خودتون رو معرفی نکنید. و واقعاً کار بدی بود مثلاً گوشی رو بر می داشتی میگفتی من آنا هستم.... یارو تا یه عمر مزاحم تلفنی میشد زنگ می زد میگفت با آنا کار دارم حالا بیا ثابت کن من این بابا رو نمیشناسم. خلاصه تفاوت هایی داشتیم. ولی من امیدوارم با تکنولوژی تو این زمینه پیشرفت های اساسی کنیم! کما اینکه کردیم تاحدی!
آف می خونم
ما که استادمون هندیه و حسابی به احترام معتقد! دائم داریم خم و راست میشیم!
ارسال یک نظر