والا از صبح تا حالا دارم فکر میکنم که بیام یه چیزی بنویسم.
اما هی میگم آخه چی بنویسم؟ من که این چند روزه همش تو خونه بودم و اتفاق خاصی هم نیفتاده که همین الان یه ای میل گرفتم راجع به نقشهٔ شادی در جهان.
توای میل نوشته که این نقشه رو یونسکو تهیه کرده. و هرچی رنگش قرمز تر باشه یعنی مردم شادترن، هرچی هم کمرنگ تر باشه یعنی شادیشون کمتره!! از کشورهای آبی هم اماری دردست نیست.

توای میل نوشته که این نقشه رو یونسکو تهیه کرده. و هرچی رنگش قرمز تر باشه یعنی مردم شادترن، هرچی هم کمرنگ تر باشه یعنی شادیشون کمتره!! از کشورهای آبی هم اماری دردست نیست.

حالا من رفتم یه کم راجع به این مطلب تو اینترنت گشتم که ببینم جریان چیه، رسیدم به یه جايي که گفته بود سوئدیها در مقام هفتم هستن، که تو این نقشه هم میبینین که کشورشون خیلی قرمزه. من اصلا قصدم این نیست که این مطلب رو ببرم زیر سوال، به هر حال اینا حتما یه گروه تحقیقاتی بودن که این کارا رو کردن و یه چیزی حالیشون بوده. ولی من تو این ۲.۵ سال والا ادم شاد اینجا ندیدم. حالا البته باید دید که معنی شاد از نظر این تیم چیه. ولی اون تعریفی که ماها از شاد داریم، اینجا دیده نمیشه. من نگاه میکنم میبینم جوونای ایران در مقایسه با جوونای هم سن خودشون در اینجا خیلی شاد تر و سر خوش ترن هرچند که اون همه دغدغه که جوونای ایرانی دارن اینا، یک صدمش رو هم ندران!!!
من راجع به کشورهای دیگه نمیدونم، ولی فکر میکنم که هندیها هم خیلی شاد هستن، ولی چرا کشورشون حتي از مال ما هم کمرنگ تره نمیدونم والا. شما بگین
پی نوشت پست قبل:
از اینکه راجع به تز من اینقدر با من همدردی کردین، واقعا ممنونم. اتفاقا جمعه استادمو تو راهرو دانشگاه دیدم، سلام کردم و رد شدم، وقتی داشتم بر میگشتم، اومد پشت سرم و گفت که: همه چیز رو به راهه؟ منم که کمی تا قسمتی از این علافیهای تز عصبانی بودم، یه پوز خندی بهش زدم و گفتم هنوز اتفاقی نیفتاده که رو به راه باشه یا نه!!!! بعد میپرسه که منتظر دستگاه هستی هنوز؟؟؟؟؟؟ تو دلم گفتم آخه بچه سوال میپرسی ها! خوب تو که میدونی درد ما چیه، این چه سوالیه میپرسی. بهش گفتم آره دیگه، خودت که میدونی. گفت ناراحت نباش، آخر هفته دیگه تکنسین میاد و درستش میکنه. گفتم آخه میدونی که یه ترافیک سنگین رو دستگاه هست و همه میخوانش، گفت اصلا مهم نیست، تو از همین الان برو دستگاه رو رزرو کن که وقتی درست شد، تو اول صف باشی. و این نکتهٔ اول صف رو چند بار تکرار کرد!!! تو دلم گفتم، عجب استاد ناقلأيی،

وقتی برگشتم تو آزمایشگاه، به بچهها گفتم استادم تاکید کرده که من برم اول صف، اما من مرام دارم، بیاین با هم بشین یه برنامه ریزی درست بکنیم برای رزرو دستگاه. البته اینو فقط به ایرانیها گفتم ها. خوب وقتی استاد من بقیه رو ندیده میگیره، منم میتونم سوئدی، المانی و نیجریه ای رو ندیده بگیرم دیگه، نه؟

به شدت توصیه میکنم که برین اینجا و به دیر تش باد رای بدین.
بعدا نوشت: امروز 13 ابان، روز دانش امور بود. يادش بخير اون زمان ها، اين روز رو چقدر برامون جدي و مهم جلوه ميدادن!!!
دیدگاهها
من هم فکر می کنم جنس شادی به فرهنگ بستگی داره. و باید دید معیارشون چی بوده.
امیدوارم مشکلات پروژه و دستگاه و اینها حل بشه. من هم یه همچین مشکلی با دستگاه ای ال دی داشتم و استادم بعد اینکه همه رو تو صف بی خیال شد گفت که دانشجوی فوق بر دکتر مقدم است و کمتر وقت دارد! به این نحو من افتادم جلوی همه اونهایی که تو صف بودند. و خوشبختانه من فقط فوق بودم!
همسرم نارنجی بازی رو مسخره کرد و.لش کن باهاش قهر میکنم بخاطر تو مرسی که میای و بهمن آرامش میدی خلی باهات راحت هستم اگه دیر میام بخاطر زیادش دن مشغله هست نه از بی معرفتی
ای بابا این آمریکاییا مردن از خنده.... روده بر شدن از شادی.... ای بابا یکی بره به دادشون برسه.... نکنه تو آبادیشون زعفرون خیلی به هم میرسه!؟ هاااا؟
خیلی اعصابت خورد میشه که کلی بنویسی
بعد یه دونه کلید اسکیپ رو بزنی ناخودآگاه همش بپره
راجع به نوشتت کلی نظر داده بودم
پرید باشه حالا بعدا نظر میدم
واما در مورد خودم
ما جفتمون به هم دروغ گفتیم من از سر ناچاری
وایشون از سر الکی خوشی شایدم ترس
حالا از پیچیدگی در اومد
واقعا همخ تا اون روز همو ندیده بودیم
اون اصرار داشت ولی من قبول نکردم
چون نه درست میدونستم نه اطمینان داشتم
خوب روشن شد
سلام
از بازدیدتون از وبلاگ سپاسگذارم.تمامی سفرهای من در زمانی که در ایران بودم انجام شده و کلا عاشق سفرکردن هستم و برایم از هر لذت زندگی لذت بخش تر است.من بتازگی برای ادامه تحصیلات در مقطع فوق لیسانس رشته مهندسی برق به سوئد آمده ام و در گوتنبرگ زندگی می کنم و سفر کوتاهی هم به استکهلم داشتم.فعلا وقت نکردم جاهای دیگه سوئد رو ببینم و این پست آخر را هم به همین خاطر گذاشتم.
بزودی پس از رهایی از مشغله های زندگی جدید از سفرهای جدید خواهم نوشت...درضمن مایه بسی خوشحالی است که شما هم از سفرهایتان بنویسید...
در مورد شاد نبودن مردم سوئد یا دانمارک از دیدگاه شما یک سوال دارم.آیا بنظر شما مردم آمریکا یا کانادا و یا سایر کشورهای اروپایی از جوانان سوئدی یا دانمارکی شادترند؟ هرکسی میتونه شادی رو یکجوری تفسیرکنه.مثلا اگه مردمان اسپانیایی یا ایتالیایی که معمولا شهرت بیشتری در خونگرم بودن و اکتیو بودن در مقایسه با سایر نقاط اروپا را دارند را بیشتر بررسی کنید میبینید که جوانان آنها هم دچار نوعی افسردگی پنهان هستند و یا به قول شما وقتی تو بحرشون میری میبینی که شاد نیستن!
پس بنظر من رضایت خاطر از زندگی مهمترین فاکتور شادی درونه و بعد از اون فاکتورهای ذاتی یا ملیتی یا مثلا تاثیرات آب و هوایی میتونه فاکتورهای بعدی باشند.آرامش خاطر زندگی در آمریکا هم هست و سطح رفاه در اونجا حتی بالاتر از کشورهای اسکاندیناوی هم ممکنه باشه ولی در مقابل شادی و رضایت درونی از رفاه موجود متفاوته و این مهمترین وجه تمایز میتونه باشه...
ارسال یک نظر