من وقتی شروع میکنم یه سریالی رو دیدن، چه خوب و چه بد، میشینم تا
تهشو میبینم چون ذهنم درگیر قصه میشه، از جمله همین سریال روز حسرت.
تو این سریال تو یکی این قسمتهای آخرش، حاج رضا یه چیزی به زنش میگه
که خیلی جالبه. میگه که درسته که مسعود کار غیر اخلاقیای کرده اما کار
غیر شرعیای كه نکرده!!!!! یعنی چی؟ شما بگین (بیاین نظر بدین و بگین)
نکتهٔ جالب تر این فیلم ، قسمت آخرش و دقیقا صحنههای پایانی هست که
بهشت و جهنم و برزخ رو نشون میده! نمیدونم این سریال رو پی گیری میکردین
یا نه؟ یا اصلا قسمت آخرش رو دیدین یا نه؟ من اصلا نمیگم که خوبه که این
چیزها نشون داده بشه یا بده؟ و همچنین نمیگم که خوب نشون داده شده یا بد؟
میخوام ببینم نظر شما چیه؟ دوست دارم که بیاین و نظر بدین.
اگرم این سریال رو ندیدین و با حرفهای من کنجکاو شدین که صحنههای آخرش رو ببینین، از این لینک میتونین کمک بگیرین
دیدگاهها
دروود
از این که لطف کردی و به وبلاگ اصفهان سر زدی سپاس گذاری می کنم.
من هم وبلاگت را دیدم و همچنین آقای همسر ت را .
سعی می کنم وبلاگ هاتون را مرتب بخونم.
در ضمن من این سریال را ندیدم که بتونم نظری بدم ولی همین طور الکی میگم من باهات موافقم !!!!
بدروود
نه عزیزم منظورم اینه که دوست دارم بیشتر باهات آشنا بشم همین!
من خیلی سال میشه هیچ سریالی ندیدم. فکر کنم امام علی آخرین سریالی بود که دیدم! واسه همین خیلی نظری ندارم! ولی در مورد کار غیراخلاقی شرعی می تونم بگم که یه پارادوکس ه یا شرع و بد فهمیده یا اخلاق و! یا حداقل من اینطوری فکر می کنم!
اماااا در مورد latex که تو وبلاگم پرسیده بودین... یه نرم افزار ه یعنی Word Processor مثلاً مثل MS word اما یه جاهایی مثل برنامه نویسی ه. ولی خوب از Word حرفه ای تره و علمی تره. البته من شنیدم نسخه جدیدی که مایکروسافت داده مشکلات قبلیش رو حل کرده اما خودم ندیدم!
باید بگم شایدمن فقط ادعا میکنم مسلمونم ولی خیلی از دستورات خدا رو انجام نمیدم ولی باید بگم با دیدن این سریالها تنم میلرزه من که جام تو جهنمه همش حس میکنم تازه اینا یه ریزه از اون عذابایییه که به سرم میاد
سلام.... اولا تبریک می گم برای وبلاگت ... من ندیدم اما منظورت چیه کار غیر شرعی و غیر اخلاقی ... می خواد بگه غیر شرعی بدتر از غیراخلاقیه!!!
خوب من الآن دیدم قبلش نرفته بودم ببینم چون فکر کردم کل قسمت آخرشه اونجا! اما حالا می تونم بگم این بهشت و جهنم و برزخ رو اصلاً دوست نداشتم حتی اگه اینها نمادین باشند!
آدمهای توی بهشت همگی ریش داشتند!!!! و روسری! حالا من اصلا به این کاری ندارم. اما فکر نمی کنم دنیایی اینگونه وجود داشته باشه که مردم تا ابد بسوزند و یا راه بروند، لبخند بزنند و بخورند و از حوری و غلمان تمتع بجویند! سوای از خوبی و بدی این دو مکان، من از یکنواختی بیزارم. ما وجود هستیم و وجود یعنی تغییر. به جای هزاران زیباروی ترجیح می دم با همون کسی که توی این دنیا بهش عشق می ورزم باشم و به جای هزاران غذای خوشمزه و ... ترجیح می دم که نون و پنیری بخورم اما با عزیزانم باشم ، کسانی که آنها را دوست دارم . برای همیشه.
من اگه بخوام بین بهشت و نیستی(فنا) یکی را انتخاب کنم مسلما دومی را انتخاب می کنم.
باید بگم من نتونستم تصویرای بهشت و جهنم رو بینم نه که نخواستم وگرنه خیلی مشتاقم و به نظر من ادمیزاد نباید حسرت چیزایی رو که نداره بخوره(حسرت نخوره)چون خودش واسه بدست اوردنش تلاش نکرده و کسی مقصر نیست باید همت کنه تلاش کنه تا به هرچی دوست داره برسه نه که سر جاش حسرت بخوره قضاوت از تو
ارسال یک نظر