من آن بغضم که پيش غم سر تعظيم نميارم
من آن ابرم که بر هيچکس بجز مرهم نمي بارم
من آن رازم که با هر کس سر صحبت نميشينم
من آن دردم که غير از تو کسی همدرد نمی گيرم
من آن ابرم که بر هيچکس بجز مرهم نمي بارم
من آن رازم که با هر کس سر صحبت نميشينم
من آن دردم که غير از تو کسی همدرد نمی گيرم
اگر خاموش و بی نورم، اگر دلگير دلگيرم
من آن کوه ام که جز خورشيد در آغوشم نمی گيرم
اگر خوابم، بدون در خواب به رؤيای تو بيدارم
من آن عشقم که بر هيچکس بجز تو رو نميارم
من آن کوه ام که جز خورشيد در آغوشم نمی گيرم
اگر خوابم، بدون در خواب به رؤيای تو بيدارم
من آن عشقم که بر هيچکس بجز تو رو نميارم
برچسبها: شعر
دیدگاهها
ارسال یک نظر